قـــــــــرار گاه

معاونت فرهنگی اردوی جنوب 1393

قـــــــــرار گاه

معاونت فرهنگی اردوی جنوب 1393

قـــــــــرار گاه

قرارگاه؛ محلی است برای تبادل آرا، نظرات، اطلاعات، احساسات و... برای آمادگی هرچه بیش تر جهت زیارت مشهد الشهدای ایران اسلامی

بایگانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۵۲
خــادم الشهدا
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۶ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۳۳
خــادم الشهدا
خیال مى کردیم جاده تا بالا، یعنى کنار مقبره ى شهداى گمنام ادامه دارد، اما زهى خیال باطل، تیم حفاظت هم مثل اینکه همین گمان را داشته اند. توى خودشان جر و بحث است. «آقا باید پیاده شوند؟ براى کمرشان خوب نیست …

کدامتان قبلاً مسیر را بررسى کرده بود؟

راست مى گویند. تپه ى نورالشهدا شیب زیادى دارد. البته راه پله ا ى را در مسیرى پیچاپیچ با سنگ ساخته ا ند که کار صعود را آسانتر مى کند. اما همه درمانده ا یم که رهبر آیا می تواند این تکه را بالا بیاید یا نه؟

تپه هاى دور و بر را نگاه مى کنم انگار من هم مشغول کار حفاظتى شده ام کسى به چشم نمى آید.  اما اگر قرار به کارى باشد، خوب، نباید هم به چشم همچون منی بیاید!

ما زودتر به طرف مقبره مى رویم. قبل از همه به مقبره مى رسم، چون مثل بقیه از مسیر راه پله ها بالا نرفتم. تنها کارى که کرده ا ند این بوده که پمپى را از پایین زده اند و آب،کنار مقبره مى آید و از آنجا مجدداً در مسیر پرشیب سرعت مى گیرد و مثل آبشار مى ریزد در استخرى که پانصدمترى پایینتر است.

رهبر، سمت دیگر تپه از اتومبیل پیاده مى شود. مسئولان، امام جمعه، استاندار، نماینده ى آقا، اعضاى بیت، همه و همه دورش را گرفته اند و همراه او قدم مى زنند آقا یک نگاه می اندازد به بالاى تپه و مقبره و گل از گلش مى شکفد. تا مى رسند پاى تپه.

سردار حفاظت، با دست مسیر و پله ها را به آقا نشان مى دهد. آقا سرى تکان مى دهد. بعد یکى از محافظ ها را صدا مى زند. عصا را مى دهد دست محافظ؛ عصایى که حتى در مسیر صافى مثل گلزار شهدا هم دست آقا بود و به نظر هر ناظر منصفى اگر یکجا به کار مى آمد در همین تپه بود…

مؤمن در هیچ چارچوبى نمى گنجد.

آقا نگاهى به مقبره مى کند. ناگهان شروع مى کند به بالا آمدن. بالا آمدن تعبیر درستى نیست شروع مى کند به تندى به سمت قله گام برداشتن، چیزى نزدیک به دویدن. سردار پله ها را نشان مى دهد. اما آقا از مسیر مستقیم به سمت مقبره مى آید… مسئولان یکى یکى جا مى مانند. حتى یکى از محافظها نیز. از جمله همان که عصاى آقا دستش است… یکى از محافظ ها سعى مى کند دور و بر آقا باشد که اگر پایش بلغزد او را بگیرد. اما آقا از او سریعتر صعود مى کند. محافظ یک حجم خیالى را بغل زده است و دنبال آقا مى دود.
کم کم مسئولان فربه و همراهان تنبل از بقیه مسئولان عقب می افتند. جا مى مانند و می ایستند تا نفس تازه کنند و آقا همچنان به سرعت بالا مى آیند…

مؤمن در هیچ چارچوبى نمى گنجد.

آقا به مقبره رسیده اند. کنارشان ایستاده ام. فاتحه مى خوانند و جالب این که نفس نفس هم نمى زنند. خیلى آرام و با طمأنینه.
احساس مى کنم که نسبت به شهداى گمنام تعلق خاطر بیشترى دارند.
انگشتها را در پنجره هاى ضریح گره مى زنند و زیر لب چیزى زمزمه مى کنند.
خیلى بیشتر از گلزار وقت مى گذارند.
قبور گلزار هر کدام صاحبى دارند. اما آقا نسبت به شهداى گمنام احساس دیگرى دارد؛ حس پدرى شاید…
(داستان سیستان؛ رضا امیر خانی)
+جهت دریافت فایل آدرس قبور شهدای شاخص بهشت حضرت زهرا(س) و احادیثی پیرامون زیارت شهدا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۰۳
خــادم الشهدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۰۱
خــادم الشهدا

در تعریف قرارگاه می خوانیم: مرکز فرماندهی راهبردی که به مرکز فرماندهی ملی پاسخگوست!

ولی برای ما قرارگاه محلی است برای تبادل آرا، نظرات، اطلاعات، احساسات و... برای آمادگی هرچه بیش تر جهت زیارت مشهد الشهدای ایران اسلامی می باشد.

قرار گاه محل قرار ما و شماست...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۴۹
خــادم الشهدا